عشق
85/7/24 :: 6:57 عصر
دست ِ تو ، تو دست ِ من بود ..
دلت اما جای دیگه ..
تو خودت خبر نداری ..
اما چشمات اینو میگه ..
مدتی بود حس می کردم ..
که دلت یه جا اسیره ..
پشت ِ پا زدی به بختت ..
کی واست جز من می میره ..
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
دیگه دیدنم محاله ..
دیگه برگشتم خیاله ..
سزای ِ کارت همینه ..
دل از اون نگات بی زاره ..
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ...
85/7/24 :: 6:57 عصر
میون اتیش بازی
چشمای تو قدم زدم
شاید که باورت بشه
معنی عشق و بلدم
نگاه تب دارم و تو
چشمای تو جا می ذارم
به خاطر دیدن تو
پنجره رو وا می ذارم
یه معنی تازه می دی
به شعر دل سپردگی
با تو چه سبز و روشنم
بی تو محال زندگی
یه معنی تازه می دی
به شعر دل سپردگی
با تو چه سبز و روشنم
بی تو محال زندگی
با تو چه سبز و روشنم
بی تو محال زندگی
میون اتیش بازی
چشمای تو قدم زدم
شاید که باورت بشه
معنی عشق و بلدم
نگاه تب دارم و تو
چشمای تو جا می ذارم
به خاطر دیدن تو
پنجره رو وا می ذارم
یه معنی تازه می دی
به شعر دل سپردگی
با تو چه سبز و روشنم
بی تو محال زندگی
یه معنی تازه می دی
به شعر دل سپردگی
با تو چه سبز و روشنم
بی تو محال زندگی
با تو چه سبز و روشنم
بی تو محال زندگی
میون اتیش بازی
چشمای تو قدم زدم
شاید که باورت بشه
معنی عشق و بلدم
نگاه تب دارم و تو
چشمای تو جا می ذارم
به خاطر دیدن تو
پنجره رو وا می ذارم
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
8193
8
17
:: لینک به وبلاگ ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::