عشق
85/7/24 :: 6:57 عصر
شناختمت شناختمت
حیف که چه د یر شناختمت
می خاستمت می خواستمت
میدونی چقدر می خواستمت
اونی که همش تو فکر منه
می گفت همیشه مال منه
اونی که چشماش د نباله منه
اون کیه اون کیه
اونی که می خواستم و می خواستمش
می گفت که نمی تونه دل بکنه
نمی دونم الان پیشه کیه
اون کیه اون کیه
شناختمت شناختمت
حیف که چه د یر شناختمت
می خاستمت می خواستمت
میدونی چقدر می خواستمت
اونی که همش تو فکر منه
می گفت همیشه مال منه
اونی که چشماش د نباله منه
اون کیه اون کیه
اونی که می خواستم و می خواستمش
می گفت که نمی تونه دل بکنه
نمی دونم الان پیشه کیه
اون کیه اون کیه
85/7/24 :: 6:57 عصر
دست ِ تو ، تو دست ِ من بود ..
دلت اما جای دیگه ..
تو خودت خبر نداری ..
اما چشمات اینو میگه ..
مدتی بود حس می کردم ..
که دلت یه جا اسیره ..
پشت ِ پا زدی به بختت ..
کی واست جز من می میره ..
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
دیگه دیدنم محاله ..
دیگه برگشتم خیاله ..
سزای ِ کارت همینه ..
دل از اون نگات بی زاره ..
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ..!
تو می گی یه وقتا گاهی ... پیش میآد یه اشتباهی ...
نه دیگه ؛ دیگه نمیشه ... واسه تو نمونده راهی ...
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
8195
10
17
:: لینک به وبلاگ ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::