عشق
85/7/24 :: 7:2 عصر
یاد اون عشق دروغی مثه یه زخمه رو سینه
بـاید از خاطره رد شد ، آخر قـصه همینه
...
دلت از جنس یه مهتاب قشنگ
ولی معنای شبی ، سرد و سیاه
از تو و خاطره ها دل میکنم
از شب و ستاره و سایه و ماه
عکستـو از توی قاب نقره ای
بر میدارم که بدم به دست باد
همه نامه هاتـو آتیش میزنم
تا دیگه اسم تو یـاد من نیاد
واسه عادت ندیدن چشات
شب و با ستاره ها سر میکنم
با سکوت دفترای خط خطی
مشق تنهائی رو از بـَر میکنم
به خدا آخر قصه مون رسید
آره این سیاه سفید شعر مـنه
میخوام از خاطره ها دل بکنم
به گـمونم دیگه وقت رفـتنه
...
یاد اون عشق دروغی مثه یه زخمه رو سینه
بـاید از خاطره رد شد ، آخر قـصه همینه
85/7/24 :: 7:2 عصر
شب سیاه ، همانسان که مرگ هست
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
8122
0
0
:: لینک به وبلاگ ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::